جدول جو
جدول جو

معنی پای خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

پای خوردن
(نَ دَ ءَ)
فریب خوردن در معامله و حساب
لغت نامه دهخدا
پای خوردن
فریب خوردن در معامله یا حساب
تصویری از پای خوردن
تصویر پای خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پای فشردن
تصویر پای فشردن
پا فشردن، اصرار و ابرام کردن، پافشاری کردن، ایستادگی کردن، پایداری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز خوردن
تصویر باز خوردن
به هم برخوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، رو به رو شدن، برای مثال بیامد که خواهد ز گردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی - ۴/۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا خوردن
تصویر پا خوردن
ساییده شدن، لگدمال شدن، کنایه از فریب خوردن و دچار حساب سازی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچ خوردن
تصویر پیچ خوردن
پیچیدن، پیچ و تاب پیدا کردن، خمیدگی پیدا کردن، پیچیدگی پیدا کردن، پیچیدن و جا به جا شدن رگ یا پی یا استخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاج خوردن
تصویر کاج خوردن
سیلی خوردن، پس گردنی خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مار خوردن
تصویر مار خوردن
کنایه از رنج و سختی بردن، غصه خوردن، برای مثال لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی - لغت نامه - مار خوردن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاک خوردن
تصویر چاک خوردن
شکافته شدن، ترک پیدا کردن، دریده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاب خوردن
تصویر تاب خوردن
تاب برداشتن، پیچ و خم پیدا کردن، پیچیدن
در تاب نشستن و تاب بازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
پا خوردن کسی، فریب خوردن او. در حساب، فریفته و گول شدن او، پا خوردن فرش، بر آن بسیار آمد و شد کردن نرم شدن و لطیف شدن را
لغت نامه دهخدا
خوردن نان اکل خبز، غذاخوردن طعام خوردن: پس خوان سالاران بیامدند و خوان بنهادندونان بخوردند، ارتزاق کردن: دو برادر بودندیکی خدمت سلطان کردی ودیگری بسعی بازوان نان خوردی
فرهنگ لغت هوشیار
خوردن مار، رنج و سختی بردن غم و غصه خوردن: لعل روان ز جام زر نوش و غم جهان مخور زین فلک ز مردی بهر چه مار میخوری ک (سلمان ساوجی رشیدی فر نظا)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه خوردن: و جانور هست که مراو را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیاخورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاج خوردن
تصویر کاج خوردن
سیلی خوردن کشیده خوردن: (همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزدنی چوب خورد کاج خورد مسخره نی) (سوزنی در لغز طبل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاچ خوردن
تصویر کاچ خوردن
سیلی خوردن کشیده خوردن: (همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزدنی چوب خورد کاج خورد مسخره نی) (سوزنی در لغز طبل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاچ خوردن
تصویر قاچ خوردن
ترک برداشتن تراک خوردن ترک برداشتن شکاف برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب خوردن
تصویر تاب خوردن
در تاب نشستن و در هوا آمدن و رفتن، در پیچ و تاب شدن پیچیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیچیدن (دست وپا روده و مانندآن) خمیدگی پیدا آمدن در چیزی، گردیدنمنحرف شدن: از سر کوچه پیچ خورد دیگر او را ندیدم، تاب برداشتن کج شدن (چوب میله آهنی و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش خوردن
تصویر پیش خوردن
خوردن قبل از موعد مقرر، پیش خور کردن: امید به پیش خوردنست
فرهنگ لغت هوشیار
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پافشاری کردن ایستادگی کردن پایداری کردن پاییدن پای داشتن پای افشردن: (پافشردی بردی) (حکمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا خوردن
تصویر پا خوردن
فریب خوردن او، گول خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای آوردن
تصویر پای آوردن
پایداری کردن مقاومت کردن بر پا ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب خوردن
تصویر تاب خوردن
((دَ))
در تاب نشستن و در هوا به جلو و عقب رفتن، پیچ و خم پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پای فشردن
تصویر پای فشردن
مصر بودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
dîner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
speisen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
вечеряти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
jeść kolację
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
吃饭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
jantar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
cenare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
cenar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
ужинать
دیکشنری فارسی به روسی